عزت نفس چیست؟
چنانکه کریستوفر مراک در کتاب عزت نفس خود میگوید، ما هنوز به نقطهای نرسیدهایم که اتفاقنظر قطعی بر روی تعریف آن وجود داشته باشد و بتوانیم به سادگی بگوییم که معنی عزت نفس چیست و عزت نفس یعنی چه ؟
اما جالب اینجاست که با همهی ابهامها و اختلافنظرهایی که در تعریف عزت نفس وجود دارد، بر سر اهمیت عزت نفس اختلافی نیست.موفقیت در زندگی وابسته به داشتن اطلاعات ارزشمند از علم روز است.
کمبود آن ما را درگیر مقایسهٔ دائمی میکند
همهٔ ما این توصیه را شنیدهایم که «به جای مقایسهٔ خود با دیگران، صرفاً امروز خود را با گذشتهٔ خودتان مقایسه کنید.»
شنیدن و تکرار این توصیه در حد یک شعار، دشوار نیست. اما برای یافتن کسانی که جرئت و توانمندی عمل به این توصیه را دارند، باید چراغ در دست بگیرید و دور شهر بگردید و بعید هم نیست که ناامید و دستخالی به خانه بازگردید.
کسانی که عزت نفس پایینی دارند، برای تشخیص ارزش و جایگاه خود، روشی جز مقایسه با دیگران نمیشناسند. آنها آنقدر برای خود افزایش قائل نیستند که بتوانند جایگاه گذشتهٔ خود را به عنوان معیار سنجش جایگاه امروزشان در نظر بگیرند.
عزت نفس پایین به عنوان مانعی برای توسعه مهارتها
آیا مهارتهایی بوده که در عین تلاش برای تقویت آنها، موفقیت چندانی کسب نکرده باشید؟
واضح است که موفق نشدن – حتی به فرض تلاش – میتواند ریشههای مختلفی داشته باشد. چنانکه در درسهای استعدادیابی گفتهایم، قرار نیست همهکس در همهچیز استعداد داشته باشند.
اما گاهی هم این موفق نشدن میتواند مشکلت ما را حل کند.
مثلاً فردی را در نظر بگیرید که در یک جمع سخنرانی میکند و خطاهایی دارد. و یا برای یادگیری زبان انگلیسی تلاش میکند، اما جایی در میان دوستانش جملهای میگوید یا متنی مینویسد که آنها به او میخندند و حتی شاید او را مسخره کنند.
همه میدانیم که این نوع خطاها و اشتباهات هنگام یادگیری یک مهارت جدید کاملاً طبیعی است. اما کسی که عزت نفس پایینی دارد، ممکن است ارزش و اعتبار شخص خود را با قضاوت مخاطب گره بزند.
برخی راهکارها
- گفتگوی درونی فردی با عزت نفس بالا: من خطا کردم. آنها هم نباید به من میخندیدند اما خندیدند. البته که آن شکل حرف زدن من خندهدار هم بود. اشتباه در مسیر یادگیری اجتنابناپذیر است. باید بیشتر تمرین کنم.
- گفتگوی درونی فردی با عزت نفس پایین: اینها من را آدم حساب نمیکنند. اصلاً این حق را برای من قائل نیستند که رشد و پیشرفت را تجربه کنم. شاید هم درست میگویند. یک مورد و دو مورد نبوده. الان که فکر میکنم افراد زیادی با رفتار خود این سیگنال را به من دادهام و من جدی نگرفتهام.
همانطور که میبینید، در شکل دوم گفتگو، عملاً نقد یا تمسخر دیگران را نه به «ضعف در مهارت» بلکه به «ضعف در شخصیت» نسبت داده و حس ارزشمندیاش لطمه میبیند.
این شکل از نگرش، میتواند یک حلقهٔ معیوب بسازد. شکستها این خصوصیت در انسان را کاهش دهند و پایین آمدناین عامل، زمینه را برای شکستهای بیشتر فراهم کند. طوری که در نهایت ممکن است فرد به این باور برسد که همان اول درست فهمیده بودم که من آدم مناسبی برای این کارها نیستم. پدیدهای که به آن فرض خود انجام میگویند.